باز دیشب خوابت رو دیدم.تو هجوم سایه ها...هوا ابری بود...در آستانه ی گریه.مثل همیشه خندون بودی!اما در یه سکوت مبهم از کنارت گذشتمو رفتم.نمی دونم با این دلتنگی چه کنم.پس این دلتنگی ها کی تموم میشه؟دارم می ترکم اما نمی تونم گریه کنم.داد بزنم و خلاص بشم.تو قلبمو ازم گرفتی....گذاشتی توی سینت وبعد هم سپردیش به باد و نمی دونم چه شد...
6 ما گذشته و من هنوزم از تو می گم.هنوزم خوابهام بوی تورو می ده.صدات تو گوشم میپیچه و اونروزها مثل رویاهایی که انگار هیچ وقت واقعی نبودند توی ذهنم تداعی میشه.قلبم دیگه نای فریاد زدن رو نداره.توی تاریکی دنبالت گشتم.پیدات کردم اما.....آخه کجای دنیا بی خداحافظی راهی میشن؟.....فکر کنم هزار بار شد که از خودم پرسیدم گناه من چه بود؟!حالا خنده هات مهمون چشمای کیه؟.....خدا می دونه...
بی تابی قلبم رو می بینمو...مثل یه مادر که در مقابل بی تابی بچش نمی تونه هیچ کاری بکنه فقط سکوت می کنم .
خدایا...........نمی دونم چی کار کنم؟با این هجوم سیل آسای اشکام چه کنم.دلم می خواد ببینمت اما نمیتونم....اومدی....اومدی و تنها حضور تو بود که باعث شد عشق یک طرفه ی کذایی رو که ازم یه آدم دیگه ساخته بود رو فراموش کنم.هرچی از خودم می پرسم گناهم چه بود هیچ جوابی نمی گیرم.می گن وابستگی ضعف میاره.من بهت وابسته شده بودم واسه همین ضعفم باعث از دادنت شد.امشبم از اون شباست...ازاون شبا که دوباره همه ی وجودم پره درده.نبودی ...نموندی تا بهت بگم که اون رفت و دوباره عاشق شد.رفتیو منو بامجهولاتم تنها گذاشتی.....کاش...کاش که منو همیشه با دردهام تنها می ذاشتی.......زندگیم رو زیرورو نمی کردی....بعد هم ....بی خبر رفتی....رفتی.....رفتی......
کاش بارون بیاد....
دوست خوبم باران عزیز سلام
وبلاگ زیبایی داری
بهتون تبریک میگم بابت اینهمه ذوق وسلبقه
عزیزم: در سیاهی چشمان تو چیزیست که در آبی آسمانها نیست....
صداقت
شادم می کنی اگر با قدمهای سبزت عاشقانه های من رو هم گل بارون کنی.
سبز باشی و پایدار
سلام باران جان عشق واقعی بخدا وندی خدا هنوز وجود داره ... یکیش منو عشقم ما همدیگر و هشت ساله که می شناسیم از بجگی و حدود هشت ساله که عشق ما شروع شده پس می بینی که هنوز وجود داره عشق پاک و واقعی برامون دعا کن خواهش می کنم این رو از ته دل می گم ... محتاجیم به دعای شما که هر چه زودتر خدا ما دو عاشق رو به هم برسونه ... موفق باشی
سلام/عباداتت قبول باشه/وبلاگ خیلی زیبایی داری/بهت تبریک میگم.توی این شبها همدیگه رو فراموش نکنیم./موفق باشی.منتظر حضور پر مهرت هستم.
سلام. خوبی؟ نمی دونم چطوری بیان کنم وقتی تو خواب می بینمش تا چند ساعت بعدش چه حالی دارم. منم نمی دونم گناهم چی بود که اینقدر باید زجر بکشم! امشبم شب قدر بود. می گن تو این شب خدا دعای بنده هاشو مستجاب می کنه. امشب واسه همه واسه تو و بقیه دوستایی که تو این لحظات سخت باهام بودن دعا کردم. بعد از خدا خواستم اونقدر بهمون قدرت بده تا این تنهایی رو تحمل کنیم و واسه اون کسی که ما رو تنها گذاشته آرزوی خوشبختی کردم. خدایا تو رو به این شب کمکمون کن. همه ما رو تنها گذاشتن ، تو با ما باش. تو کمکمون کن. آمــــــــــــــین.
سلام . زنده بودن یه چیزه . زندگی یه چیز دیگه . همیشه سعی کن زندگی کنی . شاد باش . حتی زمانی که فکر میکنی باید از همه کس از همه چیز ببری . مطمئن باش که تو خوب بودی و دلیلی منطقی وجود داشته که تو به اون نرسی . من محبوبم رو از دست دادم . اما امروز اصلا ناراحت نیست م چون میبینم که هزاران هزار محبوب دیگه دورو برم هست که همه شون رو میتونم از ته دل دوست داشته باشم . که همه شوم منو دوست دارند . راه زندگی این نیست . خودن رو دریاب ... موفق باشی
باران جون، انقدر از خودت نپرس گناه تو چی بوده که اون رفته...بپرس که آیا لیاقت عشق تو رو داشته یا نه که رفته! چرا خودت رو انقدر اذیت میکنی تو؟
نزار مثل وفادرا دلشکسته بشی ( منظورم همون وبلاگ داره
است که یک وبلاگ به اسم وفادار دلشکسته داره ) . راستش
باز هم می گم خوش به سعادت که می تونی اشک بریزی و
خیلی وقت ها گریه یک نعمته . مرسی از کامنتت و اون
حرف های زیبات . بانو کوچولو نمی دونم شاید من هم دارم
یک وفادار دلشکسته می شم ولی بیا حداقل سعی کنیم
اونطور نشیم .
سلام خیلی عالی بود به من هم یه سری بزن
سلام عزیزم
نمیدونم چرا این قدر دخترها سریع به کسی وابسته میشن
اتفاقا الان چند تاار دوستام با هم سر این مسائل مشکل دارن....
در هر صورت امیدوارم سریع تر فراموش کنی ....
زندگی مگه چند چند روزه... یا دانشجویی مگه چند ساله که همش بخوای توی خودت باشی؟؟؟؟ لذت این ایام رو ببر....
همیشه خندون باش ....
سلام وبلاگ جالبی دارید! امیدوارم موفق باشید.
http://www.gs-merchant.com
سعی کن به خودت بقبولونی که همه چیز تمومیده ...
راحت زندگی کن ....
همه یه روز میرن ... مهم اینه که واقعا نرفته ............
سلام ... گفته بودی که از صاحب این شبها بخوام ... از صاحب این شبها همه چیز برای همه کس میخوام ... یقین دارم که دست رد به سینهام به سینهمون نمیزنه ...
باران جون سلام امیدوارم که حالتون خوب باشه باران جون اول از همه از شما معذرت میخوام که اینقدر دیر اومدم (توضیح در وبلاگ) دوما شما نباید زیاد فکرت رو درگیر چیزهایی کنی که یه زمانی بود تو الان دانشجویی ویک دانشجو باید فکری ارام داشته باشد تا بتواند مشکلاتش که اکثرا نیاز به تفکر دارن رو حل کنه منم از این ور واست دعا میکنم از شما هم میخوام که واسم دعا کنین با ارزوی روزهای خوش برای شما بای تا های
باران جون اگه میشه ای دیتون رو برام بفرستین ممنون میشم
خیلی ازکامنتت استفاده کردم .خوشحالم که دوست آگاهی چون تودارم.نمی دونم ماهایی که احساس می کنیم تفاوتهایی بابقیه داریم تکلیفمان چیست وبایدچیکارکنیم.موفق باشی.
بله حرفت قبول هی کسی یه جور اثر میذاره. اینم که وقتی رفت میفهمی که از دست دادایش. همه این حرفا قبول...ولی به قول خودت، اونی که رفته دیگه رفته، یا نمیاد یا اگر هم بیاد برای تو اونی که بود نمیشه. منم همین رو میگم، تمام حرف من اینه: اون که دیگه نمیاد، پس عملا اینقدر اذیت کردن خودت بیهودس...حالا اصلا فرض کن که مقصر رو پیدا کردی...دلیل اینکه رفت رو پیدا کردی...خوب آخرش چی میشه؟ فقط یه مدت طولانی خودت رو اذیت کردی! ذهنت پر شده از فکر. نمیخام بگم که فکر نکن بهش. چرا لازمه فکر کنی که بدونی چی شد که دفعه بعد که یه نفر دیگه وارد زندگی آدم میشه این اشتباهات تکرار نشه (حالا مقصر هر کی هست!). ولی تو خیلی یه طرفه فکر میکنی! همش پلو خودت میگی من چیکار کردم که تو رفتی؟ جدی دارم میگم، تو از کجا میدونی...شاید اون لایق عشق تو نبوده،لایق با تو بودن نداشته و خدا اینجوری اون رو از سر راه تو برداشت. نمیخام بگم اینجوری هست یا نیست، فقط میخام بگم انقدر خودت رو اذیت نکن، همین. خاطرات هم اگر از من میپرسی، خاطرات بدی که فکر کردن بهشون هیچ نتیجه ای تو پر کردن فکرت نداره رو فراموش کن. باید عادت کنی که یه سری چیزا رو زود و راحت فراموش کنی. من یکی رو میشناسم، اون دفعه زنگ زده بودم بهش و یه خبر بدی بهش داده بودم (خبر مربوط به رابطه من و اون بود!) خیلی تاراحت شد (یا بهتر بگم شدیم) و پای تلفن بغض کرد و...فرداش زنگ زد شاد شاد...گفت من همیشه خبرای بد رو سریع فراموش میکنم. تو هم سعی کن اینجوری باشی...چیزی که فکر کردن بهش نتیجه مثبت نداره، بندازش دور. انقدرم خودت و اذیت نکن :)
خودمونیم خیلی زیاد شد :| میخای توی دو نوبت بخونش، هان؟ :ی
باران خوبم : سلام شب های قدر همین طور پشت سر هم اومدن و دستهایی که برای هر چیزی به سمت آسمان درازشدند . می دونم که خیلی شخته تا بخوای به چیزی خو بگیری .. میدونم سخته بخوای به چیزی عادت کنی به چیزی که همه عادت ها رو بر هم زده می دونم .. که گفتم هزار تا حرف و حدیث فایده نداره .. همه اینها رو میدونم همه اینها رو دیدم لمسشون کردم و تمام لحظه هام رو با اونها پشت سر گذاشتم .. ولی یک چیزی رو خوب یاد گرفتم اینکه اگه خدا چیزی رو برای بنده هاش نخواد .. اونا نمی تونن بدستش بیارن .. و یکی دیگه اینکه تا خودت نخوای می دونم که خیلی سخته می دونم حتی غیر ممکن به نظر میرسه ولی بیا به این فکر کن تو لایق بهترین ها هستی بهترین هاییی که هنوز برای بدست آوردنشون راهه یا نه شاید مسافتی هم نمونده باشه .. مطمئن باش یک روزی یک جایی که حتی فکرش رو نمی کنی یک اتفاقی میافته که خیلی چیزا رو تغییر میده .. تاثیر میذاره که باور کردنی نیست ... و تمام این اتفاق ها میشه یک پل برای رسیدن به اون .. من به این حرفی که می زنم ایمان دارم چون با همه وجودم حس کردمش .. میدونم که سخته ولی تو می تونی .. چرا به چیزهای بزرگ فکر کنیم بیا از کوچکترین چیزها شروع کن .. ببین این همه دوستی که داری بدون اینکه حتی ترو بشناست . اینقدر صادقانه احساستشون رو بیان می کنن .. بیا بیا یک کم سرت رو بالا بگیر یک نگاه کن اینجا رو .. درست لحظه ایکه انتظارش رو نداری اتفاق میافته ..
سلام عزیزم
باران جونم من یادم رفته تو وبلاگم بگم که زبان سی یه درس ۴ واحدیه که من یه بار افتادم اون هم با ۸ (یعنی انداخت مگر نه نمی افتادم.....:-) )
زبان سی زبان برنامه نویسی است در کامپیوتر یعنی باید بشینی و برنامه برای کامپیوتر بنویسی ....خیلی هم سخته......
نتیجه ی اخلاقی: ... خیلی هم راااااااااااااحت نیست......
.........................(بوس)
سلا باران جان
خیلی دلم برا خودت و برا نوشته های زیبات تنگ شده بود ...
امروز که امدم خیلی حال کردم ...
خسته نباشی ...
شما که به ما سر نمی زنی ...
حداقل ما برات یه نظر میدیم
bye
سلام.خوبی؟ نمی خوای آپ کنی؟ منتظرما . . .
درود ...
از اینکه دعوت ما را پذیرفته و در جمع صمیمی ما شرکت میکنید متشکریم
در مورد سوالی که کردین باید بگم که ؛ ما کنار درب ورودی کافی شاپ جمع میشیم . سعی میکنیم در صورت امکان یک پلاکارد هم دستمون باشه
به امید دیدار .... (:
سلام اومدم دیدنت
وبلاگ قشنگی داری موفق باشی .
سلام عزیزم:
من اولین باره اینجا اومدم ولی خیلی خوشم اومد..
خیلی زیبا و با احساس می نویسی.
امیدوارم دوست های خوبی واسه هم باشیم.
سلام . چیزی که تموم شده بهتره از یاد بره... عاشق واقعی کسی یه که خوشبختی معشوق خودشو بخواد... بهتره از قدرت و موهبتی به نام فراموشی که خداوند بهت داده استفاده کنی... تو می تونی...
سلام باران فراموش میشه همیشه اون گوشه قلب آدم یه ابر منتظر ایستاده منتظر بهونه تا بباره این بارونه که یادش میره گلها منتظرشن و کویر چشم به راهشه .سلام باران جان ممنون که هنوز هم به خرابه ما سر میزنی انشا الله نماز روزه هات قبول باشه و توی شبهای قدر ائنقدر باریده باشی که ابرهای سیاه و دلگیر جاشون را به ابرهای سفید زیبا داده باشند.راستی بعد از بارون نسیم ملایمی میاد که بدجوری دل را هوایی میکنه یاد ما هم باش یا علی
سلام.باورکن درجهان سوم هیچ چیزارزش اونرو نداره که به خاطرش خودت روناراحت کنی.عشق ها ماهم مثل خودمون دورووچندرنگ هستند.بی خیال همه چیز.زندگی همیشه ادامه داره ومهم اینه که مانبایدبایستیم
سلام. خوبی؟ کجایی آخه؟ پیدات نیست. لااقل یه آف بذار. امیدوارم هرجا هستی سالم و سرحال باشی. بای.
سلام
موفق باشی
سلام . یه شعر : تو را گم می کنم هر روز پیدا می کنم در شب بدین سان خواب ها را با تو رویا می کنم هر شب................
سلام:دوست عزیز چطوری؟؟؟معلومه که زیاد روبراه نیستی،عشق وقتی بره به برگشتش فکر کردن گول زدن خودمون توسط خودمونه واقعا ای کاش باران بیآیید........دعام کن مرحله آخرو شروع کردم بعید میدونم کسی بتونه کمکم کنه جز خدا پس دعام کن هر وقت غروب،حداحافظ.......
سلام باران خانوم گل!!
خوبی؟
منو به خاطر تاخیرم ببخش.....ممنون که به یادم بودی
حالا چرا انقدر غمگین و افسرده شدی؟؟؟؟؟؟
ان شا ا... که همیشه شادو موفق باشی خانوم دانشجو!!
قربان تو ....فعلا
سلام باران جان. خوبی عزیزم؟ ممنون از حضور سبزت. آره به همون تقدیمش کردم. واقعا دنیای کوچیکیه. می دونی باران ، من حتی فکرشم نمی کردم که یه روز به این نقطه برسم. وای خدا جون. آخه چرا ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ چرااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ گریهههههههههههههههههههههههههههههههههه
سلام. در مورد سوالت باید بگم بستگی به حالو حوصلم داره . ولی دوست دارم توی همشون نظراتت رو بخونم.راستی من یک دختر تنها با چشمای مشکی هستم.